شرح حال سالک الی الله مهندس حاج سید جلال تناوش

شرح حال و خاطرات و زندگی نامه و کرامات سالک الی الله سید جلال تناوش ( از شاگردان عارف مجذوب شیخ محمد جواد انصاری همدانی)

شرح حال سالک الی الله مهندس حاج سید جلال تناوش

شرح حال و خاطرات و زندگی نامه و کرامات سالک الی الله سید جلال تناوش ( از شاگردان عارف مجذوب شیخ محمد جواد انصاری همدانی)

شرح حال سالک الی الله مهندس حاج سید جلال تناوش

بسم الله الرحمن الرحیم

در این وبلاگ قصد بر آن داریم تا شرح حالی از عارف گمنام سید جلال تناوش از تلامذه عارف مجذوب شیخ محمد جواد انصاری همدانی را خدمت سالکان کوی حقیقت تقدیم بداریم

ان شاء الله مورد رضایت خداوند متعال و مولانا امیرالمومنین و روح آن بزرگوار باشد

یا علی مدد

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید جلال تناوش» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

به همدان برو

مرحوم تناوش در می یابد که تشنه است و عطش اش فقط با وصال ولی از اولیاء فروکش می کند , تصمیم می گیرد به حضرت عبدالعظیم توسل جوید تا استادی را به او معرفی نمایند و نذر می کند چهل شب جمعه به آستان ملک پاسبان سیدالکریم مشرف.

جنابش با همتی راستین به نذر خود وفا می کند و معمولا تا پاسی از شب در حرم به توسل مشغول بودند , گویا آخرین شب جمعه حضورش در حرم مطهر بود که زوار یکی بعد از دیگری اطراف قبر مطهر را خلوت می کنند به جز مرحوم مهندس تناوش و یکی از خدام کسی باقی نمی ماند.


آخرین شب جمعه بود و چهل هفته سپری شده و در ظاهر هیچ اثری از به ثمر رسیدن توسل نبود , مرحوم مهندس با دلی شکسته در حرم مطهر نشسته بو دند و آن خدام نیز با با حالتی انتقاد گونه ایشان را مخطاب می سازد که چه می خواهی؟؟؟؟ همه رفته اند تو هم بلند شو برو که درب حرم را ببندم !

در این لحظه گویا دل مهندس می شکند و با حالت گلایه و ناراحتی از ساحت مقدس سیدالکریم بلند می شود که از حرم خارج بشود و در حالیکه چمان مبارکش مملو از اشک است و صورتش ملتهب و سرخ شده , خودشان میفرمودند در همین لحظه از داخل ظریح مطهر صدایی بسیار لطف و جان فزا و دلربا مرا خطاب ساخت که :


با حاج آقا معین به همدان برو و بلافاصله شیخ معظم بلند قامتی را به من نشان دادند که او را نمی شناختم و تا آن لحظه او را ندیده بودم...

  • محب
  • ۰
  • ۰

مرحوم مهندس تناوش در کنار دستورات شرعی که از مرحوم دایی محترم خود( مرحوم لواسانی ) اخذ می کنند به برخی از اقسام عبادات و ریاضات اشتغال داشتند از جمله ترک خوردن گوشت در وعده های غذایی و پرهیز از اجتماعات غیر ضروری ایشان به قدری در سیر و سلوک الی الله با استعداد بودند و فطرتشان پاک و نورانی بود که در اندک زمانی بسیاری از کدورت های باطنی ایشان از بین رفت و باب مکاشفات و مشاهدات برایشان مفتوح گردید حتی پیش گویی های عجیب و غریبی می کردند و با بسیاری از اقوام که در فضای معنوی قرار نداشتند قطع رابطه کردند

________________

به نقل از آقای هم راز

  • محب
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

مرحوم حاج سید جلال تناوش فرزند حاج سید محمد رضا در سال 1299 شمسی در کوچه قائم مقام محله پامنار تهران چشم به جهان گشود
پدرش میفرمود:

وقتی به دنیا آمد همچون بلور صاف و نوارنی بود و من همان لحظه او را به پشت بام بردم و گفتم خدایا این بچه را علیی کن


مرحوم مهندس از بدو کودکی به خاندان عصمت و طهارت علاقه داشت و به آن ذوات مقدسه اظهار ارادت میکرد.در دوران کودکی و نوجوانی حالات فوق العاده ای هم داشت و به کثرت رویاهای صادقه مشاهده میکرد , همسرشان نقل میکنند:

ایشان در کودکی مسافت های زیادی را در حالت خواب طی می نمودند

و مرحوم حاج اسماعیل دولابی میفرمود:

این حالت به خاطر عظمت روح او بوده است.

مهندس قرن









اجداد مادری مرحوم مهندس از علما اعلام بودند و ایشان والده ماجده اش نیز انتساب به اهل بیت عصمت و طهارت دارند.
مرحوم آیت الله حاج سید محمد ابراهیم بن آیت الله حاج سید ابوطالب لواسانی جد اعلای مرحوم مهندس تناوش و از شاگردان برجسته شیخ انصاری بودند , هم چنین جد مادری مهندس مرحوم آیت الله حاج سید محمد لواسانی نیز از فقهای برجسته و مدرسین و در نجف اشرف مدفون هستند . هم چنین جد مادری مرحوم مهندس نیز نوه دختری مرحوم آیت الله حاج میرزا مهدی خراسانی معرف به شهید رابع هم عصر با مرحوم آیت الله سید مهدی بحرالعلوم و یکی از مهادی اربعه می باشند.





  • محب
  • ۱
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم


جناب آقای دکتر علی انصاری همدانی در رابطه با شخصیت سالک الی الله مهندس سید جلال تناوش میفرمانید:


مرحوم مهندس سید جلال تناوش در تمام طول زندگی پر برکت خود جز خدمت و تکاپو در راستای امور مادی ومعنوی مردم خصوصا مردان الهی و رهروان طریق توحید اندیشه نمیکرد با جسم نحیف خود لحظه ای در قید زندگی مادی خود نبود .

در هر قدمی جز به رضای حق و محبوب واقعی خود و مطلوب نهایی اش کوچکترین توجهی نداشت.

سال های متمادی ( بیش از ده سال ) که شبانه روز معاشر و مصاحب ایشان بودم و به مفهوم واقعی صاحب سر ایشان بودم چه بسیار اتفاق می افتاد که در نهایت نیاز مادی و عسرت زندگی پول های هنگفتی برایشان میرسید بلا درنگ برخاسته و به نیازمندان و تهیدستان میپرداخت حال آنکه در معیشت ظاهری خود مشکلات فراوانی داشتند . جمله معروفی داشتند که میفرمودند:

(( وقتی پولی در دست دارم و شخص نیازمندی را میشناسم که بدان نیاز دارد این پول آنچنان مرا آزار می دهد که گویی انگلی خونخوار در اعماق وجودم مرا رنج می دهد و از درون به من حمله نموده و خون مرا می خورد ))

بسیار خانواده هایی که محرمانه تحت پوشش و سرپرستی ایشان بودند ,و به خانواده های بی بضاعت در همدان وتهران و بعضی شهر ها مرتبا رسیدگی میکرد و همانند مولایش علی علیه السلام بعد از حیاتشان بر ما معلوم شد که خیلی از مستمندان و یتیمان و بی کسان را سرپرستی می نمود.


روح لیطف ایشان به شدت از خودنمایی و شناخته شدن در بین مردمان بیزار و شدیدا گریزان بود. از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که در هر محفلی که مورد تمجید و تکریم قرار میگرفت به طور جدی روی در هم میکشید و بسیار ناراحت میشد.

حقیقتا به دور از هرگونه ادعا صقات حقیقی اولیاء الهی به مفهوم واقعی در ایشان بود.


از نظر تحصیلات جدید و دانشگاهی مراحل مختلف تحصیلی را در ایران و هندوستان و آمریکا در رشته نساجی و رنگرزی تا مرحله تخصص با نمرات عالی یه عنوان استادی زبردست در مراکز علمی و صنعتی به تدریس پرداخت.

به گفته شاگردانش عالی ترین نمونه یک استاد واقعی از جهات اخلاقی و آموزشی و علمی بودند و بسیاری از مهندسین و متخصصین رشته نساجی از شاگردان این رادمرد بزرگ و الهی بودند.


از دیدگاه عرفانی و ابعاد معنوی و سلوکی دست پرورده یکی از اساتید مبرز عرفان و یکی از اجلاء عالم معرفت و توحید همدان مرحوم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی بودند و با خانواده این بزرگمرد الهی قرابت وصلی نیز داشتند.

آنچنان تاثیر تربیتی این عارف سوخته الهی بر مرحوم منهدس تناوش مشهود بود که هرکس مدت کوتاهی در جلسات انس مرحوم مهندس تناوش قرار میگرفت همانند استاد بی دلیلش در خود احساس سوز درونی شدید می نمود , همان سوزی که رمز جاودانگی عشاق واقعی الهی بوده و آرزوی تمام اهل معرفت و سالکان راه عرفان و طریق توحید است.

بزرگی میفرمود:

(( بحقیقت حق جلال عزیز ما در راه ذوالجلال , جلالت مآب شد ))


مرحوم مهدنس تناوش بعد از سال ها سرگردانی و تحیر در ایران و خارج از ایران آخر الامر بحضور این ولی خدا راه یافت و بنیاد هستی اش با دم مسیحایی این مرد الهی زیر و زبر گردید و به مطلوب واقعی خود راه یافت.

به گفته خود ایشان:

(( شبی بعد از گرفتاری های فراوان و قطع امید کردن از همه مردم و اهل دنیا وقتی نا امیدی سر تا پای وجودم را فرا گرفته بود و شدیدا مرض حال شده بودم و به زحمت زیاد خود را به منزل رسانیدم مورد عنایات خاص الهی قرار گرفتم و در عالم مکاشفه دیدم عمرم به پایان رسیده و باید از این عالم رحلت نمایم در این وضعیت مرحوم آیت الحق و العرفان آقای انصاری به همراهی دو نفر از بزرگان که همگی سفید پوش بودند در اطاقی که من افتاده بودم و دیگر هیچ گونه رمقی نداشتم به فریادم رسیدند مرحوم آیت الله انصاری من را گرفت و از زمین بلند کرد و به دیوار تکیه دادند از آن پس بارقه امید سرتاسر وجود مرا گرفت و تمام یاس و نا امیدی من به شوق و شعف و امید بدل گردید تا در مسافرتی که به همدان داشتم به خدمت آِیت الله انصاری همدانی رسیدم در حالی که ایشان را قبلا در عالم ظاهر ندیده بودم به محض مشاهده ایشان بلافاصله دیدم بزرگی که در عالم مکاشفه دیدم همین آقا هستند , ایشان ابتدا تبسمی با معنی فرمودند و با نگاه عمیقی که مخصوصی خود ایشان بود به من از روی رافت نگریستند و از آن پس اوضاع روحی و معنوی من به طور کامل عوض شد و حقیقتا با تمام وجود دریافت نمودم که:

بعد طی مراحل تقوی و بعد از آن که شخص سالک خود را از آلودگی ها پاک نمود بر مثال آهن خالص که مدتی در طیف وجودی مغناطیس بدل میگردد  همین نظر اولیاء راستین الهی و قرار گرفتن در طیف وجودی ایشان است که سالک را به نتیجه نهایی می رساند و خود از جنس آن بزرگان می گردد.


مرحوم تناوش به لحاظ پاکی دورنی و صفای باطن خویش بعد از طوفان های بسیار شدید روحی و التهابات سخت به محبوب واقعی خود بازگشت و تا اواخر عمر فقط با دوستان خاص و احبه طریق موانست و مجالست داشت.


علی انصاری 1393/2/12

مهندس قرن

  • محب